از ناامیدی ابر بهارم برای تو
جز گریه هیچ چیز ندارم برای تو
در عشق، باغ باش که آغوش وا کنی
تا یک بغل بنفشه بیارم برای تو
-دل زیر گنبدی ست کبود از بنفشه ها
مسعود سعد فصل بهارم برای تو-
با آنکه بود، صحبت آن که نبود را
القصه صبر شرح ندارم برای تو
:”ای کاش آدمی وطنش را…”، چه موطنی؟
آواره در هوای فرارم برای تو